۱۳۹۱ فروردین ۱, سه‌شنبه

استیون هاوکینگ

تفاوت میان آینده و گذشته از کجا ناشی می شود؟
قوانین علم میان گذشته و آینده تمایزی قایل نمی شود، با این حال در زندگی عادی تفاوتی عظیم میان گذشته و آینده وجود دارد
مثلا اگر یک فنجان از میز بر روی زمین بیفتد و تکه تکه شود عکس آن قابل دیدن نخواهد بود
افزایش بی نظمی یا به اصطلاح آن آنتروپی چیزی است که گذشته را از آینده متمایز می کند و به زمان جهت می دهد

۱۳۸۹ آبان ۲۲, شنبه

كريشنا مورتي


ما با ديدن عقاب پرواز را به خاطر مي آوريم و يادمان مي آيد كه پرواز كنيم‏‏‏،ولي خيلي از فيلسوفان و نويسندگان ما را به آثارشان مشغول مي دارند و ما از پرواز غافل مي شويم.
             

۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

بدون شرح!!!

شكوه و تقوا و شگفتي و زيبايي شورانگيز طلوع خورشيد را بايد از دور ديد.اگر نزديكش رويم از دستش داده ايم!
لطافت زيباي گل در زير انگشتان تشريح مي پژمرد!
آه كه عقل اين ها را نمي فهمد!
كوير-دكتر شريعتي

۱۳۸۹ مرداد ۱۵, جمعه

فرق كار و وهم

اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمیدانم...

اینجا شده پائیز ، آنجا را نمیدانم...

اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمیدانم...

اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمیدانم...

وقتي كه بچه بودم هر شب دعا ميكردم كه خدا يك دوچرخه به من بدهد. بعد فهميدم كه اينطوري فايده ندارد. پس يك دوچرخه دزديدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخشد.

هی با خود فکر می کنم ،

چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است!

نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن

دکترعلي شريعتي

۱۳۸۹ مرداد ۶, چهارشنبه

ماهاتما گاندي

آمدند تحقيرمان كردند
آمدند انكارمان كردند
آمدند حمله كردند
آمدند غارت كردند
آمدند شكنجه دادند
آمدند كشتند...
اما در انتها ما پيروز شديم...
«مهانداس کارامچاند گاندی» در سال ۱۸۶۹(١٠ مهر ١٢٤٨) در یک خانواده هندو در گجرات هند دیده به جهان گشود. در ماه می ۱۸۸۳ در حالیکه ۱۳ سال داشت با دختری هم سن خود ازدواج نمود؛ والدینش هر دو آنها را اداره می‌کردنددر آن زمان در لندن پایتخت یک کشور امپریالیستی زندگی سختی را می‌گذراند، چرا که برای مادرش قسم یاد کرده بود از خوردن گوشت، الکل و لاقیدی جنسی احتراز نماید. اگر چه سعی می‌کرد آداب وسنن «انگلیسی» را بیاموزد - و مثلا به کلاس آموزش رقص برود -

گاندی برای وحدت میان مسلمانان و هندوهای کشورش یک ماه روزه گرفت.

از زمانی که وی مسئولیت رهبری نبرد برای آزادی و كنگره ملي هند در سال ١٩١٨(١٢٩٦) را به عهده گرفت، به عنوان نمادی ملی شناخته شد و میلیون‌ها نفر از مردم او را با لقب ماهاتما یا روح بزرگ یاد می‌کردند. هر چند که او از القاب افتخارآمیز بیزار بود ولی امروز هم همگی او را با نام ماهاتما گاندی می‌شناسند.
مردم هند از او به عنوان «پدر ملت» يا باپو (در هند به معناي پدر) ياد مي كنند.

گاندی توانست با استفاده از شیوهٔ ضدخشونت نافرمني مدني استقلال هند را از بریتانیا بگیرد. اصل ساتیاگراهای گاندی روی بسیاری از فعالان آزادیخواه نظیر دکتر مارتین لوتر‏‏‏كينگ،نلسون ماندلا و... تأثیر گذاشت.

گاندی درشرح فلسفه وشیوه زندگی خود در خود بیوگرافی نویسی اش چنین آورده :

«وقتی ناامید می‌شوم بخاطر می‌آورم که در طول تاریخ راه حق و عشق همواره پیروز بوده‌است حکمرانان و قاتلان در برهه‌ای شکست ناپذیر جلوه می‌کنند ولی درنهایت همه آنها سقوط کرده‌اند - همیشه به این واقعیت فکر کنید

«چه فرقی می‌کند که مرگ وبی خانمانی وبی سرپرستی ریشه در حکومتهای استبدادی داشته باشد یا با نام مقدس آزادی و دموکراسی ایجاد گردد ؟»

گاندی معتقد بود که اساس و شالوده هر دین را حقیقت وعشق تشکیل می‌دهد

به محض اینکه از مسیر اخلاق منحرف شویم دیگر شخصیت دینی نخواهیم داشت. در دین چیزی وجود ندارد که از چارچوب اخلاق خارج باشد. مثلا انسان نمی‌تواند دروغگو و بیرحم باشد ودرعین حال مدعی شود خدا را دردرون خویش احساس می‌کند.»

اوبعدها که با سوال آیا یک هندو بودی مواجه شد جواب داد :

«آری من یک هندو هستم. همچنین یک مسیحی یک مسلمان و یک بودایی و یهودی می‌باشم.»

گاندی دستورات این ادیان را همسو ویکسان می‌دانست.
وي درسال ١٩٤٨( ٩ بهمن ١٣٢٦) ترور شد.
منبع : ويكيپديا

۱۳۸۹ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

عمر خيام

قومي متفكرند در مذهب و دين
قومي به گمان فتاده در راه يقين
مي ترسم از آن كه بانگ آيد روزي
كي بي خبران راه نه آنست و نه اين

رباعيات خيام


چندين غم بيهوده مخور شاد بزي
وندر ره بيداد تو با داد بزي
چون آخر كار اين جهان نيستي است
انگار كه نيستي و آزاد بزي


۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

آخر شاهنامه


موجها خوابيده اند، آرام و رام،
طبل طوفان از نوا افتاده است.
چشمه هاي شعله ور خشكيده اند،
آبها از آسيا افتاده است.

در مزار آباد شهر بي تپش
واي جغدي هم نمي آيد به گوش.
دردمندان بي خروش و بي فغان.
خشمناكان بي فغان و بي خروش.

آه ها در سينه ها گم كرده راه،
مرغكان سرشان به زير بال ها.
در سكوت جاودان مدفون شده ست
هر چه غوغا بود و قيل و قال ها.

آب ها از آسيا افتاده است،
دارها برچيده خون ها شسته اند
جاي رنج و خشم و عصيان بوته ها
پشكبنهاي پليدي رسته اند.

خانه خالي بود و خوان بي آب و نان،
و آنچه بود، آش دهن سوزي نبود.
اين شب است. آري، شبي بس هولناك؛
ليك پشت تپه هم روزي نبود.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۲, یکشنبه

روستاي امامه







روستاي امامه واقع در شمال تهران و نرسيده به فشم است كه در بخش رودبار قصران از توابع شميران در دامنه جنوبي البرز مركزي قرار دارد كه شامل دو آبادي جداگانه به نام هاي امامه بالا و امامه پايين است. شغل اصلي مردم اين روستا باغداري است.
روز جمعه سوم ارديبهشت هشتاد و نه



كريشنا مورتي

لحظه اي كه ما به چيزي وابسته شويم
ترس از دست دادن آن نيز همان لحظه در ما پديد مي آيد
و جايي كه ترس دامن گسترده باشد
ديگر نشاني از عشق نيست

۱۳۸۸ دی ۲۶, شنبه

آزادي


پيش از شما
به سان شما
بي شمارها
با تار عنكبوت
نوشتند روي باد
كين دولت خجسته جاويد زنده باد.


شفيعي كدكني

۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه

۱۳۸۸ تیر ۲۶, جمعه

هر كس كه از جان بگذزد آخر به جانان مي رسد


هر دم بشارت هاي دل

از هاتف جان می رسد
هرکس که از جان بگذرد
آخر به جانان می رسد
یکدم میاسا روز و شب
مردی بجو ، دردی طلب
چون جان ز درد آمد به لب
ناگاه درمان می رسد
ره گرد راز آید تو را
شیب و فراز آید تو را
چون ترک وتاز آید تو را
آخر به پایان می رسد
این خانه چون ویران شود
معمور و آبادان شود
این سر چو بی سامان شود
ناگه به سامان می رسد
ای مبتلا ، ای مبتلا
برکش صلا ، برکش صلا
در دل اگر رنج و بلا
روزی به مهمان می رسد

۱۳۸۸ خرداد ۲۲, جمعه

انتخاب

يه آمريكيي مي ميره و مي ره اون دنيا در بدو ورود بهش ميگن كه نامه اعمالت طوريه كه مي توني بين بهشت و جهنم يكي رو انتخاب كني.
سناتور آمريكايي مي گه اينكه ديگه احتياج به انتخاب نداره با كله مي رم تو بهشت . بهش مي گن صبر كن اينجا نوشته تو بايد در هر كدوم از اونا يه روز رو سپري كني ‏‎ٍو بعد انتخاب كني .
سناتور اول وارد بهشت مي شه مي بينه همه جا سر سبز و خرمه اما هركي سرش به كار خودش گرمه ، حوصلش سر ميره ، فرداش مي برنش جهنم و مي بينه چه خبره... همه سر حال و بشاش با حفظ شئونات مشغول خوندن سرود فرح بخش ( خوش چهره ها بايد حركات موزون انجام بدن )هستن.
سناتور بهش خيلي خوش مي گذره و در خواست مي كنه كه براي هميشه منتقلش كنن به جهنم .
روز سوم كه مي فرستنش مي بينه نه از دارو درخت خبري هست نه از بزن و بكوب فقط يه مشت آدم عبوس و دپرس وسط بيابون برهوت كنار يه انبار جمع شدن كه توش به اندازه ي ده هزار سال ذخيره ي قير مذاب وجود داره،
سناتور ميگه قضيه چيه ؟
مالك دوزخ با خنده ميگه بينوا ديروز روز تبليغات بود امروز تو ديگه راي دادي.

روزنامه ي اعتماد ملي - شماره ي ٩١٦

۱۳۸۷ اسفند ۵, دوشنبه

بوستان سعدي

شبي دود خلق آتشي برفروخت
شنيدم كه بغداد نيمي بسوخت
يكي شكر اندر آن خاك و دود
كه دكان ما را گزندي نبود
جهان ديده اي گفتش اي بلهوس
تو را خود غم خويشتن بود و بس
پسندي كه خلقي بسوزد ز نار
اگر چه سرايت بود بر كنار
!

تذكره ي دولتشاه سمرقندي

سلطان سنجر در آن وقت كه بدست غزان گرفتار شده بود ، پرسيدند:
علت چه بود كه ملكي بدين وسعت و آراستگي كه تو را بود چنين مختل شد؟
گفت : كارهاي بزرگ به مردم خرد فرمودم و كارهاي خرد به مردم بزرگ كه مردم خرد كارهاي بزرگ را نتوانستند كرد و مردم بزرگ از كارهاي خرد عار داشتند و در پي نرفتند.
هر دو كار تباه شد و نقصان به ملك رسيد و كار لشكري و كشوري روي به فساد آورد.

۱۳۸۷ مهر ۹, سه‌شنبه

خواب و بيداري

حسرت و زاري كه در بيماري است
وقت بيماري همه بيداري است
پس بدان اين اصل را اي اصل جو
هر كه را درد است او برده ست بو
هر كه او بيدارتر پر دردتر
هر كه او هوشيارتر رخ زردتر
مثنوي - دفتر اول

۱۳۸۷ شهریور ۳۰, شنبه

منوچهري دامغاني


خيزيد و خز آريد كه هنگام خزان است
باد خنك از جانب خوارزم وزانست
آن برگ رزان بين كه بر آن شاخ رزانست
گويي به مثل پيرهن رنگ رزانست
دهقان به تعجب سر انگشت گزانست
كاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلنار ...

خيام

گر , مي‌ نخوري طعنه مزن مستان را
بنياد مكن تو حيله ي دوستان را
تو غره بدان مشو كه مي مي نخوري
صد لقمه خوري كه مي غلام است آن را